مروری بر جلسه تحلیل و بررسی نمایشنامه «تارتوف»، نوشته ژان مولیر به روایت سحر اسدیان(از اعضای پاتوق کتاببازها)
در جلسه بررسی نمایشنامه تارتوف، خانم مهشید نونهالی، مترجم این اثر، در شروع، از مواجهه خود با این نمایشنامه و ضرورت تلفظ صحیح نام مولیر و نمایشنامه تارتوف گفتند: «مولیر یکی از ارزشهای جهانی ادبیات است و ضروری است که با تلفظ درست از او نام برد… . از قرن هفدهم تا به حال، تارتوف پیوسته روی صحنه بوده و در کشورهای مختلف تجدیدچاپ شده است. انتخاب این اثر برای ترجمه، حاصل مواجههٔ من با مجموعهای تحتعنوان 'جاماندهها' زیرنظر خانم نغمه ثمینی بود.»
مولیر تعدادی آثار منثور و تعدادی آثار منظوم دارد که برخی از آن آثار در عروض فارسی به شعر برگردانده شده، که ترجمهای آزاد است.
وزن تارتوف یک چیز دیگر است و ربطی به عروض فارسی ندارد. تارتوف در وزنِ دوازههجایی الکساندر فرانسه نوشته شده است و از دلایل این کار القای حس قدرت به این اثر است. مولیر این اثر را در وزن تراژدی فرانسه آورده است، زیرا در دوران او تراژدی فرانسه ادبیات رفیع و کمدی ادبیاتی نازلتر بوده است.
آقای قطبالدین صادقی در وصف آثار مولیر گفتند:
«آثار مولیر به سه دسته تقسیم میشوند:
۱. کمدی سبک (نمایشنامههای ساده با ساختار تصنعی)
۲. کمدی موزیکال (معنا، قدرت و تأثیر اجتماعی ندارند)
۳. کمدیهای جدی و بزرگ (دارای موضوعات اجتماعی پراهمیت، صحنههای دراماتیک تاثیرگذار و جسارت در انتقاد)
ایجاد دریچهای برای ورود به درام جهانی با مولیر بود. او به لذت از زندگی و شادمانی اعتقاد داشت و با خلق شخصیتهایی چنین نیرومند شهامت خود را در نقد نشان داد. دستهٔ سوم کمدیهای او بسیار ارزشمند هستند و وزنی به تئاتر کمیک در جهان دادهاند. نمایشنامهٔ تارتوف نیز بهنوعی نقدِ روحانیت است. مولیر در این اثر از چیزی سخن گفته که هیچوقت تکراری نخواهد شد و آن ریا و تزویر است. مولیر در نقدِ جامعهٔ فاسد، حکومت فاسد، اشرافیت فاسد و کشیشهای فاسد استاد است.
برای اقتباس از آثار کهن و آثار تراژدینویسانی همچون مولیر و شکسپیر، یک اصل بزرگ وجود دارد: برداشت باید متناسب با متن اصلی باشد و مفهومی به بزرگی آن را دوباره برجسته کند.
اقتباسهای ضعیف از آثار کهن از سواد ناچیز نشأت میگیرند.
بینش درست از ارتباط مستقیمِ شخص با جامعه و یک شناخت میدانی به دست میآید.
این بینش بسیار مهم است و به فرهنگ کنونی و شخصی هر فرد مرتبط است. آنچه که امروزه ما کم داریم بینشِ کافی است.»
خانم مهشید نونهالی در آخر از ضرورت دراماتورژی در تئاتر گفتند: «برای ساخت یک اثر خوب بر روی صحنه، نیاز به یک دراماتورژ در کنار کارگردان است تا بتواند بهخوبی نمایشنامه را تحلیل کند. تارتوف در طول این چهار قرن اجراهای متنوع زیادی داشته است که با دراماتورژیهای متفاوت توانسته مسائل اجتماعی گوناگونی را مطرح کند.»