Description
نمیخواهم بیایم بالا پیش شما که جلو در منتظرم نشستهاید از سر سماجت و غصه کز کردهاید روی پاگرد بیاعتنا به ساعتهایی که ساکت و نامحسوس میگذرند حیرانیتان مانع شده صفیر اضطرابآلود نفسم را بشنوید سایش قدمم را روی اولین پلهها آنجایید تا حقتان را از حلقم بیرون بکشید شاید هنوز هم بتوانم بهطرف خیابان درخشان فرار کنم بهطرف آیندهای که از هر غم و غصهای رهاست شاید بتوانم بله
0 نظر