جستجوهای پرطرفدار
یالوم
اروین یالوم
شاهنامه
وقتی نیچه گریست
شرح شوق
دشوارترین مأموریت مونتالبانو، بازرس پلیس اهل سیسیل ایتالیا، زمانی آغاز میشود که یک روز صبح زود از خانه خارج میشود تا تنی به آب بزند و افکار پلید و آزاردهندهای را که تمام شب شکنجهاش کرده از ذهن بزداید. همان وقت است که در آبهای ساحلی جسدی را پیدا میکند که ظاهراً مدتی در دریا سرگردان بوده. وقایع سیاسی اخیر، رفتار سرکوبگرانهی همکاران مونتالبانو در نیروی پلیس و برخوردی که با مهاجران صورت میگیرد؛ همهی اینها دستبهدست هم میدهد و بازرس را در موجی از احساس تنهایی فرو میبرد. احساس تنهایی و سرگشتگی بازرس زمانی تشدید میشود که پروندهی جسد ناشناسی را که در دریا پیدا شده، بدون اینکه کسی به فکر اجرای عدالت دربارهی او و پی بردن به علت واقعی مرگش باشد، تنها بهزعم اینکه یکی از صدها مهاجر غیرقانونی است که قبل از رسیدن به مقصد در میان امواج دریا جان سپرده به بایگانی سپرده میشود. اما این هنوز همهی ماجرا نیست. اتفاق تلخ دیگری که در ظاهر ارتباطی با جسد ناشناس بازرس ندارد به او انگیزه میدهد تا پرده از راز دو جنایت مخوف بردارد و...
0 از 5