زنیمیانسال، بااراده و باهوش از اهالی بروکلین که هر دو پایش فلج شدهاند. او، فارغ از فلج بودن پاهایش، سلامتیِ فوقالعادهای دارد. خودش به اندازهی دیگران از این فلج ناگهانی گیج و شگفتزده است. فلجی ناگهانی، بدون هیچ نقص عصبی. سال 1938 است و عکسی در روزنامه او را بهشدت متأثر کرده؛ دو پیرمرد یهودی که به اجبارِ اوباش نازی به زمین افتادهاند و دارند کف خیابانها را با مسواکی میسایند. اما اتفاقاتی که چهار هزار مایل آنطرفتر در آلمان میافتند ممکن نیست منجر به چنین بیحسی ناگهانیای شوند، ممکن نیست او را فلج کنند. فلجی که کارش را به نشستن روی ویلچر کشانده و همسرش فیلیپ را تنهاتر و خشمگینتر از همیشه رها کرده. یا شاید هم ممکن است... نیویورکتایمز
0 از 5