کاتب بهجای نوشتن مهملات و تشبهات و شبهات، انتقال به کار غزل کنید! خطر از بیخ گوش شما گذشت. مژدگانی حقیر سراپا تقصیر فراموش نشه! ختم برداشتم، به خیر و خوبی تمام شدنِ این غائلهرو! نویسنده نمایشنامه مهمل نیست... حالا میتونم نمایشنامهی بهتری بنویسم. (کاتب دنبال دفتر میگردد) کشمکش تا سرحد مرگ. درام با شخصیتهایی که به سرحد میرسن. آدمایی که خطر میکنن و از خط رد میشن. لحظات نیرومندی که سرشار از خلق و بدعت و بداهته. حالا میتونم نمایشنامهی بهتری بنویسم... میدونی کاتب، نمیشه ننوشت.
0 از 5