میخواستم یه شاخة زیتون توی باغچة خودم یادگار بذارم، درخت مقدسی که خداوند به میوهش قسم خورد؛ اما به جای اون شجرة طیبه، از خونة من یه مار دراومده، و این مار توی اون لانه مرده. حالا من وارث اون لانه هستم، تا با عذابی که روی زمین میکشم، بار گناهان خودمو سبک کنم... یعنی مشیت خدا برای من این بود؟... این لکهایه که با آب کوثرم شسته نمیشه!
0 از 5